ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
من که پیرم ازدرون در نوبهار زندگی
افتدم از پا دگر در گیر و دار زندگی
زندگی از زنده بودن خوش تر و زیباتر است
زنده بودن سهم من شد در قمار زندگی
گرچه دائم وصف گل از بلبلان بشنیده ام
درد و رنجم حد ندارد ای خدا مرهم کجاست
من نکردم شکوه ای از کار زار زندگی
من که چون پروانه ام پروا نیم از شمع غم
چون که بی پروا شدم در رهگذار زندگی
در میان عاشقان و عارفان گم گشته ام
تیره گشته لوح قلبم از غبار زندگی
روزگاری در پی آرامش دل رفت و رفت
مانده بی سامان همچنان در شام تار زندگی
خود نچیده شاخه ای از گلعذار زندگیچنان دل کندم از دنیا
که شکلم شکل تنهایی ست
ببین مرگ من را در خویش
که مرگ من تماشایی ست
مرا در اوج می خواهی
تماشا کن تماشا کن
دروغین بودم از دیروز
مرا امروز تماشا کن
در این دنیا که حتی ابر
نمی گرید به حال ما
همه از من گریزانند
تو هم بگذر از این تنها
فقط اسمی به جا مانده
از آنچه بودم و هستم
دلم چون دفترم خالی
قلم خشکیده در دستم
گره افتاده در کارم
به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن
چه راهی پیش رو دارم
رفیقان یک به یک رفتند
مرا در خود رها کردند
همه خود درد من بودند
گمان کردم که هم دردند
شگفتا از عزیزانی
که هم آواز من بودند
به سوی اوج ویرانی
پل پرواز من بودند
گره افتاده در کارم
به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن
چه راهی پیش رو دارم
رفیقان یک به یک رفتند
مرا در خود رها کردند
همه خود درد من بودند
گمان کردم که هم دردند
رفیقان یک به یک رفتند
مرا در خود رها کردند
همه خود درد من بودند
گمان کردم که هم دردند
من به یک احساس خالی دلخوشم
من به گل های خیالی دلخوشم
در کنار سفره اسطوره ها
من به یک ظرف سفالی دلخوشم
مثل اندوه کویر و بغض خاک
با خیال آبسالی دلخوشم
سر نهم بر بالش اندوه خویش
با همین افسرده حالی دل خوشم
در هجوم رنگ در فصل صدا
با بهار نقش قالی دلخوشم
آسمانم: حجم سرد یک قفس
با غم آسوده بالی دلخوشم
گرچه اهل این خیابان نیستم
با هوای این حوالی دلخوشم.
ناشناسی بیکس
نیمه شب هم حتی
اگر ازکوچه تنهایی قلبم گذرد
عطربدرود ودرودش
سالی
در دلم خواهد ماند
تو که دیریست دراین کوچه
اقامت داری