دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

همدلی از همزبونی بهتره....................................

مثل یک رنگین کمون هفت رنگ...............

سرگذشت زندگیمون رنگ رنگ................

ای صمیمی ای قدیمی هم قطار................

در دل شب شبنم عشقی بکار................

شهر شب با مردم چشمک زنش....................

غصه هامو ریخته توی دامنش......................

ازدحام کوچه های بی کسی..................

پر شده از یک بغل دلواپسی..............

این منم دلواپس بودونبود....................

از غم ای کاش ها چشمم کبود.................

تا به کی از آرزوهامون جدا................

با تو هستم با تو مستم ای خدا.................

بقچه ی عشقم همیشه باز باز......................

جانمازم تشنه ی راز و نیاز.......................

همزبونی ها اگه شیرین تره.........................

همدلی از همزبونی بهتره.................................. 

 

دکتر افشین یداللهی

کوچه ی دلم


ناشناسی بی کس
نیمه شب هم حتی
اگر از کوچه تنهایی قلبم گذرد
عطر بدرود و درودش سالی...در دلم خواهد ماند
تو که دیریست در این کوچه اقامت داری

دوستت دارم



دوستت دارم
حتی اگر قرار باشد
شبی بی چراغ، در حسرت یافتنت
تمام پس کوچه ها را
زیر باران، قدم بزنم...


الفبا را یاد گرفتم که اسم تو را بنویسم


الفبا را یاد گرفتم که اسم تو را بنویسم

همان چهار حرف جادویی ِ اسمت که کنار هم معجزه می کند!

اعداد همگی صف کشیده‌اند تا زادروز تو باشند

من اولین گام هایم را در جست و جوی تو برداشتم

راستی من عناصر اصلی طبیعت را چهار تا نمی دانم

یکی می دانم و آن تویی...

تو گرمایت بیشتر از آتش است

آرامش صدایت بیشتر از آبهای جاریست

اکسیژن که هیچ، من با تو نفس می کشم

خاک سرمه قدم‌های توست

و تمام زیبایی های عالم از تو شروع می‌ شوند...


همه شب نماز خواندن همه روز روزه رفتن

همه ساله از پی حج سفر حجاز کردن

ز مدینه تا به کعبه سر و پا برهنه رفتن

دو لب از برای لبیک به گفته باز کردن

شب جمعه ها نخفتن به خدای راز گفتن

ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن

به مساجد و معابد همه اعتکاف کردن

ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن

به حضور قلب ذکر خفی و جلی گرفتن

طلب گشایش کار ز کارساز کردن

پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن

گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن

به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن

ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن

به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد

که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن

به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد

که به روی مستمندی در بسته باز کردن