دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

روزی که از لب تو بر ما سلام باشد

Image result for ‫روزی که از لب تو بر ما سلام باشد‬‎

روزی که از لب تو بر ما سلام باشد

شادی قرار گیرد، عشرت مدام باشد

گر جان من بخواهی، کردم حلال بر تو

چیزی که دوست خواهد، بر ما حرام باشد

گفتی که: در فراقم زحمت کشیده‌ای تو

مردم هزار نوبت، زحمت کدام باشد؟

در هر دو هفته بینم روی ترا، ولیکن

آن دم که بینم او را، ماهی تمام باشد

احوال قید چون من سرگشته‌ای چه داند؟

جز بیدلی که او را پایی به دام باشد

گویی که: من ببینم روزی به دیدهٔ خود

کان رفته باز گردد و آن تند رام باشد؟

نشگفت اگر بسوزد دلها به گفتهٔ خود

چون اوحدی کسی کو شیرین کلام باشد

بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم

Image result for ‫بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم‬‎

بی تو ای آرام جانم زندگانی چون کنم

چون تو پیش من نباشی شادمانی چون کنم

هر زمان گویند دل در مهر دیگر یار بند

پادشاهی کرده باشم پاسبانی چون کنم

داشتی در بر مرا اکنون همان بر در زدی

چون ز من سیر آمدی رفتم گرانی چون کنم

گر بخوانی ور برانی بر منت فرمان رواست

گر بخوانی بنده باشم ور برانی چون کنم

هر شبی گویم که خون خود بریزم در فراق

باز گویم این جهان و آن جهانی چون کنم

بودم اندر وصل تو صاحبقران روزگار

چون فراق آمد کنون صاحبقرانی چون کنم

هست آب زندگانی در لب شیرین تو

بی لب شیرین تو من زندگانی چون کنم

ساختم با عاشقان تا سوختم در عاشقی

پس کنون بی روی خوبت کامرانی چون کنم

هم قضای آسمانی از تو در هجرم فکند

دلبرا من دفع حکم آسمانی چون کنم

بر جهان وصل باری بنده را منشور ده

تات بنمایم که من فرمان روانی چون کنم

من چو موسی مانده‌ام اندر غم دیدار تو

هیچ دانی تا علاج لن ترانی چون کنم

نیستم خضر پیمبر هست این مفخر مرا

چاره و درمان آب زندگانی چون کنم

مر مرا گویی که پیران را نزیبد عاشقی

پیر گشتیم در هوای تو جوانی چون کنم

نبض بیقراری های زمین

Image result for ‫سیل‬‎

زیر پوست این اقلیم


نبض بیقراری های زمین است

و بی تابیِ آسمان،

توفان هم که بیاید

جنسمان جور خواهد شد

وعیشمان کامل!

***

از آسمان، سیل می آید

زمین می لرزد

زمان می توفد

زلزله جایش را به سیل می دهد

سیل به توفان

و این چرخه ی معیوب

همچنان ادامه دارد...



***

سیل می پوید و می شوید

و خانه ها و خاطرات را چنان می برد

که می گویی پیش از این

چیزی هرگز نبوده است !



" یدالله گودرزی"

آدم های تکراری

Image result for ‫دیدن تو‬‎
انصاف نیست
دنیا آنقدر کوچک باشد
که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی
و آنقدر بزرگ باشد
که نتوانی آن کس را که دلت می خواهد
حتی یک بار ببینی 

"بهومیل هرابال "

در من دنیایی است وارونه

Image result for ‫در من دنیایی است وارونه‬‎
در من دریایی است
گذرگاه ِ آهوان ِ رمنده
با پرندگانی که شنا می کنند
و پروانه ها، مانند عروسهای دریایی
در قعر آن می رقصند

در من آسمانی است 
پُر از خرگوشهای پرنده
پُر از اسبهای بالدار 
و ماهیانی که پرواز می کنند!

در من دنیایی است وارونه
که قانونهای جهان را
به بازی گرفته است

"یدالله گودرزی"