دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

تنها نداشتن تو خانه ام را خراب کرده است

Image result for ‫تنها نداشتن تو خانه ام را خراب کرده است‬‎
می توانم اقرار کنم که حالم خوب نیست
وتنها نداشتن تو خانه ام را خراب کرده است
به نداشتن تو فکر کرده ام 
با تمام فلسفه های جهان
اما چیزی برای آرام شدنم نیافتم
جای من درون جهان  اضافه بود
امروز 
درست همین جا اقرار می کنم 
وقتی عاشق تو بودم
حواست به روبرو نبود 
نشسته بودی ستاره های نورانی را رصد می کردی
گاهی با حلقه های گیسویت
وگاهی با عاقبت من بازی می کردی
تو عاشق خودت بودی 
مثل تمام چیزهایی که عاشقش بودی

نجوان درویش 
مترجم : بابک شاکر

دیوانه ام....

Image result for ‫دیوانه ام‬‎
دیوانه ام
یا شاید هم عاشق 
که از فاصله ها 
رنج می برم
زخم می خورم
اما باز هم
در انتظار تو
نشسته ام
تو در تشویش انتظارهای من
چقدر زیبا شده ای

علیرضا اسفندیاری

بی تو در خلوت خود شب همه شب بیدارم

Image result for ‫بی تو در خلوت خود شب همه شب بیدارم‬‎
بی تو در خلوت خود شب همه شب بیدارم
آه ای خفته که من چشم به راهت دارم

خانه ام ابری و چشمان تو همچون خورشید
چه کنم؟ دست خودم نیست اگر می بارم

کم برای من از این پنجره ها حرف بزن!
من بدون تو از این پنجره ها بیزارم

این که شیرین شده غم خوردن من نیست عجیب
که از اندوهِ نگاهی عسلی سرشارم

جان من هدیه ی ناچیزی ست تقدیم شما
گرچه در شأن شما نیست همین را دارم

کاش می شد که در این خانه شبی از شب ها
دست در دست تو ای خوبترین! بگذارم

من که تا عشق تو باقی ست زمینگیر توام
لااقل لطف کن از روی زمین بردارم!

*دکتر یدالله گودرزی*

المنه لله که دلم صید غمی شد

Image result for ‫المنه لله که دلم صید غمی شد‬‎

دل پیش تو و دیده به جای دگرستم
تا خصم نداند که تو را می‌نگرستم

روزی به درآیم من از این پرده ناموس
هر جا که بتی چون تو ببینم بپرستم

المنه لله که دلم صید غمی شد
کز خوردن غم‌های پراکنده برستم

آن عهد که گفتی نکنم مهر فراموش
بشکستی و من بر سر پیمان درستم

تا ذوق درونم خبری می‌دهد از دوست
از طعنه دشمن به خدا گر خبرستم

می‌خواستمت پیشکشی لایق خدمت
جان نیک حقیرست ندانم چه فرستم

چون نیک بدیدم که نداری سر سعدی
بر بخت بخندیدم و بر خود بگرستم

سعدی