دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

الفبا برای سخن گفتن نیست

Image result for ‫زلف مشکین تو یک عمر تامل دارد‬‎

الفبا برای سخن گفتن نیست
برای نوشتن نام توست

اعداد
پیش از تولد تو به صف ایستادند
تا راز زادروز تو را بدانند

دست‌های من
برای جست و جوی تو پیدا شدند

دهانم
کشف دهان توست
ای کاشف آتش

در آسمان دلم توده برفی است
که به خنده‌های تو دل بسته است

 

محمد شمس لنگرودی

Image result for ‫زلف مشکین تو‬‎


زلف مشکین تو یک عمر تأمل دارد

نتوان سرسری از معنی پیچیده گذشت

آه نگذاشت اثر از دل صد پاره من

چون نسیمی که بر اوراق خزان دیده گذشت


یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم

Image result for ‫یک روز به شیدایی‬‎

یک روز به شیدایی در زلف تو آویزم

زان دو لب شیرینت صد شور برانگیزم

گر قصد جفا داری اینک من و اینک سر

ور راه وفا داری جان در قدمت ریزم

بس توبه و پرهیزم کز عشق تو باطل شد

من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم

سیم دل مسکینم در خاک درت گم شد

خاک سر هر کویی بی فایده می‌بیزم

در شهر به رسوایی دشمن به دفم برزد

تا بر دف عشق آمد تیر نظر تیزم

مجنون رخ لیلی چون قیس بنی عامر

فرهاد لب شیرین چون خسرو پرویزم

گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز

فرمان برمت جانا بنشینم و برخیزم

گر بی تو بود جنت بر کنگره ننشینم

ور با تو بود دوزخ در سلسله آویزم

با یاد تو گر سعدی در شعر نمی‌گنجد

چون دوست یگانه شد با غیر نیامیزم

دیدی که عشق یک اتفاق نیست ؟!

Image result for ‫عشق‬‎

دیدی که عشق یک اتفاق نیست ؟!

آه ای قلب محزون من؟

 دیدی چگونه سودا رنگ شعر گرفت ؟

دیدی  که جغرافیای فاصله را چگونه با نوازش نگاهی میشود طی کرد و نادیده گرفت؟

 دیدی که درد های کهنه را چگونه با ترنمی میشود به یکباره فراموش  کرد ؟

دیدی که آزادی لحظه ناب سر سپردن است ؟

دیدی  که عشق یک اتفاق نیست؟

 یک قرار قبلی است!

 مثل یک تفاهم ازلی از ازل بوده و تا ابد ادامه خواهد داشت؟

هجران...

Image result for ‫هجران‬‎
شبها که ز هجران توام در تب و تاب
یکدم نرود بخواب این چشم پر آب
نه بیداری زدیده آموزد بخت
نه دیده ز بخت خفته آموزد خواب
"سحاب"