دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

می‌دهم خود را نوید سال ِ بهتر، سال‌هاست

Image result for ‫میدهم خود را نوید سال بهتر سالهاست‬‎

بس که همپایش غم و ادبار می‌آید فرود

بر سر من عید چون آوار می‌آید فرود

 

می‌دهم خود را نوید سال ِ بهتر، سال‌هاست

گرچه هر سالم بتر از پار می‌آید فرود

 

در دل من خانه گیرد، هر چه عالم را غم است

می‌رسد وقتی به منزل، بار می‌آید فرود

 

رنگ راحت کو به عمر، این تیر پرتاب اجل؟

می‌گریزد سایه، چون دیوار می‌آید فرود

 

شانه زلفش را به روی افشاند و بست از بیم چشم

شب چو آید، پرده خمّار می‌آید فرود

 

بهر یک شربت شهادت، داد یک عمرم عذاب

گاه تیغ مرگ هم دشوار می‌آید فرود

 

وارثم من تخت ِ عیسی را، شهید ثالثم

وقت شد، منصور اگر از دار می‌آید فرود

 

بر سر من عید چون آوار می‌آید، امید!

بس که همپایش غم و ادبار می‌آید فرود...


"مهدی اخوان ثالث"

آخرین پست سال

Image result for ‫به من چه عید به من چه بهار می آید‬‎

با سلام خدمت تمامی مخاطبان عزیز این وبلاگ

تمامی خوانندگان عزیزی که هرچند تعدادشان زیاد نیست و تعداد اندکی هم گاهی مرا با نظرات ارزشمندشان راهنمایی می کنند.

در تمام این  چند سال هر  وقت خواسته ام دیگر پستی درج نکنم و یا وبلاگ را به روز نکنم انگار نیرویی غیبی جلوی این تصمیم را گرفته است.

به هر حال نمیدانم تا کی قادر خواهم بود ادامه بدهم.

در این روزهای آخر سال برای همه شما عزیزان که در حال خواندن این پست هستید که در واقع آخرین پست در سال 1396 می باشد بهترین آرزوها را دارم.امیدوارم سال 96 را به خوبی به پایان ببرید و سال جدید را بخوبی آغاز نمایید و سپری کنید.برای شما اول تندرستی و بعد وسعت مال و رزق و روزی از خداوند میطلبم.

همیشه شاد و سالم باشید و مرا در دعاهایتان فراموش نکنید.

هرگز به باغ دهر گیاهی وفا نکرد


Image result for ‫هرگز به باغ دهر گیاهی وفا نکرد‬‎

هرگز به باغ دهر گیاهی وفا نکرد

هرگز ز شست چرخ خدنگی خطا نکرد

خیاط روزگار به بالای هیچ کس

پیراهنی ندوخت که آخر قبا نکرد

نقدی نداد دهر که حالی دغل نشد

نردی نباخت چرخ که آخر دغا نکرد

گردون در آفتاب سلامت کرا نشاند

کآخر چو صبح اولش اندک بقا نکرد

کی دیده‌ای دو دوست که جوزا صفت بدند

کایامشان چو نعش یک از یک جدا نکرد

وقتی شنیده‌ام که وفا کرد روزگار

دیدم به چشم خویش که در عهد ما نکرد

دهر اژدهای مردم خوار است و فرخ آنک

خود را نوالهٔ دم این اژدها نکرد

بس کس که اوفتاد در این غرقه گاه غم

چشم خلاص داشت سفینه‌ش وفا نکرد

آن مهره دیده‌ای تو که در ششدر اوفتاد

هرگه که خواست رفت حریفش رها نکرد

خاقانیا به چشم جهان خاک درفکن

کو درد چشم جان تو را توتیا نکرد

من از تو دنیا را خواهم ساخت

Image result for ‫من تو را تصویر خواهم کرد‬‎
من تو را تصویر خواهم کرد
تو را به رنگ
به نور
و به آوازهای رنگین تبدیل خواهم کرد
تو را به گل
به کوه ، و به رودخانه های خروشان
تبدیل خواهم کرد

من از تو دنیا را خواهم ساخت
و برای تو ، دنیا را
اگر سخنم را باور نمیکنی 
هنوز قدرت دوست داشتن را باور نکرده ای

"نادر ابراهیمی"

هر چه با خود داشتم از من گریزان می رود

Image result for ‫هرچه با خود داشتم از من گریزان می رود‬‎
هر چه با خود داشتم از من گریزان می رود 

راحت دل می رود، دل می رود، جان می رود

بامدادان خوشدلی بار سفر بربست و رفت 

اینک امید از پی اش زار و پریشان می رود

بام و روزن نیز گویی پر گرفت از شوق راه 

کوی و برزن می خزد بر خاک و بی جان می رود 

باد را اینک سرود از دور می آید به گوش 

زار می خواند به ره کاین می رود آن می رود 

می روم کز همدمی یابم نشان وز ماتمم

سایه پیشاپیش من افتان و خیزان می رود

هر چه گرد خویش می بینم وفاداری نماند 

ای شب غم پایدار اکنون که جانان می رود



پرویز ناتل خانلری