دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

ای کاش پرنده ای بودم در گندمزار نگاهت …. …


نگاهم ،
لحظه خوش با تو بودن را
در میان خش خش برگ درختان می طلبد
دست هایم ، حس لطیف کنارت بودن را
در میان برگ برگ خاطرات کهنه می جوید
در پی عشق تو در میان شب های بی ستاره
و در لا به لای گذر فصل ها
و در عبور پرستو ها
از شهر و دیار نغمه ی تنهایی سر داده ام
و ای کاش پرنده ای بودم در گندمزار نگاهت …. …


محدثه سمنانی

تو ماه را بیشتر از همه دوست می‌داشتی


تو ماه را

بیشتر از همه دوست می‌داشتی
و حالا ماه هر شب
تو را به یاد من می‌آورد
می‌خواهم فراموش‌ات کنم
اما این ماه
با هیچ دستمالی
از پنجره‌ها پاک نمی‌شود!

 

"رسول یونان"

نام تو


به حرف تو رسیده ام
به حروفِ نام تو
باقی حرف ها را برای چه اختراع کرده اند
ترکیب شان
جز دروغی برای ادامه زندگی نیست!


"شمس لنگرودی"


باقی مانده


از بهار

تقویم می ماند

از من

استخوانهایی که تو را

دوست داشتند!

با چشم هایت حرف دارم


با چشم هایت حرف دارم

می خواهم ناگفته های بسیاری را برایت بگویم
از بهار،
از بغض های نبودنت،
از نامه های چشمانم...که همیشه بی جواب ماند
...باور نمی کنی؟!...
تمام این روزها
با لبخندت آفتابی بود
اما
دلتنگی آغوشت... رهایم نمی کند،
به راستی...
عشق بزرگترین آرامش جهان است.

"سید علی صالحی"