دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

من پذیرفتم شکست خویش را

من پذیرفتم شکست خویش را

پندهای عقل دور اندیش را

من پذیرفتم که عشق افسانه است

این دل درد آشنا دیوانه است

می روم شاید فراموشت کنم

با فراموشی هم آغوشت کنم

می روم از رفتنم دل شاد باش

از عذاب دیدنم آزاد باش

گرچه تو تنهاتراز ما می روی

آرزو دارم ولی عاشق شوی

آرزو دارم بفهمی درد را

تلخی برخوردهای سرد را...

دلم برای خودم تنگ می شود گاهی...


نیستی...
نیستی تا ببینی
با نبودنت
تمام درو دیوار این خانه درد می کند...
بعدازرفتنت...
آنقدرتنها شده ام
که...
دلم برای خودم تنگ می شود گاهی...


منبع: http://tiamin.blogfa.com

دلم کویر می خواهد

دور از این هیاهو
دلم کویر می خواهد و
تنهایی و سکوت و
آغوش ِ سرد ِ شبی که آتشم را فرو نشاند.
نه دیوار،
نه در،
نه دستی که بیرونم کشد از دنیایم،
نه پایی که در نوردد مرزهایم،
نه قلبی که بشکند سکوتم،
نه ذهنی که سنگینم کند از حرف،
نه روحی که آویزانم شود.
من باشم و
تنهایی ِ ژرفی که نور ستارگان روشنش می کند

و آرامشی که قبل از هیچ طوفانی نیست !


منبع:http://tiamin.blogfa.com

آرزو....

ای کاش

خواب عصر

آرام و بی صدا

برم دارد و

ببرد به شبی

که فردایش

صبح

قیامت است....


"سهیل محمودی

راز

به من حق بده

دوست داشتنت تنها راز زندگی ام باشد
من همیشه هرچه را که دوست داشته ام

از دست داده ام!

"منیره حسینی"