دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

تو اینجا نیستی


Image result for ‫تو اینجا نیستی‬‎

تو اینجا نیستی

و گم شده ای
اما هنوز لبخندت اینجاست و
روی صندلی روبرویم نشسته است

تو اینجا نیستی
اما بعد از تو
رنگ گیسوانت
تن صدایت و
بوی تن ات را
برای تنهایی و اتاقم جا گذاشته ای

تو این جا نیستی
اما آنکه
در این خانه و
روی پاشنه ی در و
در بستر و
در خواب با من است
مرا
صورت عشق تو
تنها نمی گذارد

"شیرکو بی کس"

مترجم: مختار شکری پور

در روزهایی همانند امروز


Image result for ‫تو‬‎

در روزهایی همانند امروز

اغلب غم 
مرا تسخیر می‌کند 
و زنده بودن لحظه‌به‌لحظه عذاب‌ام  می‌دهد
اما تو می‌آیی تا اندوه‌ام را 
با سخن‌رانی‌های گوناگون‌ات شکست دهی
حتی امروز به دنبال روزنه‌ای می‌گردیم 
کلمه‌ای که بتواند ما را نجات دهد
 ما را متعادل نگاه دارد 
بر روی مرزی ایده‌آل میان واقعیت و رویا 
حتی برای اندکی

"ائوجنیو مونتاله شاعر ایتالیایی "
مترجم : اعظم کمالی

قاصدکی روی سنگ فرش خیابان


Image result for ‫قاصدکی روی سنگ فرش خیابان‬‎

قاصدکی

روی سنگ فرش خیابان

در انتظار یک دست ، یک فـوت

این همه رهگذر

کسی پیامی ندارد برای کسی ؟!

قصه ی این همه تنهایی را

قاصدک به کجا خواهد برد ؟! ....


"قدسی قاضی نور"

خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر


Image result for ‫خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر‬‎

خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر

این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر


آسمان بی هدف ، بادهای بی طرف

ابرهای سر به راه ، بیدهای سر به زیر


ای نظاره ی شگفت ، ای نگاه ناگهان !

ای هماره در نظر ، ای هنوز بی نظیر !


آیه آیه ات صریح ، سوره سوره ات فصیح !

مثل خطی از هبوط ، مثل سطری از کویر


مثل شعر ناگهان ، مثل گریه بی امان

مثل لحظه های وحی ، اجتناب ناپذیر


ای مسافر غریب ، در دیار خویشتن

با تو آشنا شدم ، با تو در همین مسیر !


از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی

دیدمت ولی چه دور ! دیدمت ولی چه دیر !


این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها

این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر


دست خسته ی مرا ، مثل کودکی بگیر

با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر !


"قیصر امین پور"

این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست


دلواپس گذشته مباش و غمت مباد

من سالهاست هیچ نمی آورم به یاد


Image result for ‫خیر شما رسیده به ما مرحمت زیاد‬‎

بی اعتنا شدم به جهان ،بی تو آنچنان

کز دیدن تو نیز نه غمگین شوم نه شاد


رسم این مگر نبود که گر آتشم زنی

خاکستر مرا نسپاری به دست باد



گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن

نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد


 این زخم خورده را به ترحم نیاز نیست

خیر شما رسیده به ما مرحمت زیاد


"فاضل نظری"