دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

دوست دارم آیینه ای باشم

دوست دارم آیینه ای باشم  

 

تا تو لبخندت را در من بریزی...

و اشکت را

و عشقت را

و اندوهی

که گاه شیرین است

و گاه تلخ

___ولی دلپذیر.___


دوست دارم آیینه ای باشم تا آنجا که

از تو

❤و برای تو بشکنم❤

مرا به نام کوچکم صدا بزن!

درخت را به نام برگ،
بهار را به نام گل،
ستاره را به نام نور،
کوه را به نام سنگ،
دل شکفته مرا به نام عشق،
عشق را به نام درد،
مرا به نام کوچکم صدا بزن!

تو اخم بکن برای من لبخند است

عمرم به دوچشم بی پناهت بند است

لبخند تو مرموزترین لبخند است

یک عمر به یک لحظه به هم می ریزد

شیطان شده ای ، لباس آدم چند است ؟

رد می شوی و قصه زهم می پاشد

من هرگسلم به زلزله پابند است

من قصه نگفته با تو تعبیر شبم

تو اخم بکن برای من لبخند است

دلم پرواز می‌خواهد

دلم پرواز می‌خواهد،
دلم با تو پریدن در هوای باز می‌خواهد
دلم آواز می‌خواهد،
دلم از تو سرودن با صدای ساز می‌خواهد
دلم بی‌رنگ و بی‌روح است
دلم نقاشی یک قلب پر احساس می‌خواهد!

چشمانت آخرین قایق‌هایی است که عزم سفر دارند

چشمانت آخرین قایق‌هایی است که عزم سفر دارند

آیا جایی هست؟

که من از پرسه زدن در ایستگا‌ه‌های جنون خسته‌ام

و به جایی نرسیدم

چشمانت آخرین فرصت‌های از دست رفته‌اند

با چه کسی خواهند گریخت

 و من... به گریز می‌اندیشم...

چشمانت آخرین چیزی است که از گنجشکان جنوب مانده

چشمانت آخرین چیزی است که از ستارگان آسمان به جا مانده

آخرین چیزی است که از گیاهان دریا مانده ‌است

آخرین چیزی است که از کشتزار‌های تنباکو

آخرین چیزی است که از اشک‌های بابونه باقی است

چشمانت آخرین بادهای موسمی ِ وزیده است

و آخرین کارناوال ‌آتش‌بازی است...

 

"نزار قبانی"