دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

چشمانت آخرین قایق‌هایی است که عزم سفر دارند

چشمانت آخرین قایق‌هایی است که عزم سفر دارند

آیا جایی هست؟

که من از پرسه زدن در ایستگا‌ه‌های جنون خسته‌ام

و به جایی نرسیدم

چشمانت آخرین فرصت‌های از دست رفته‌اند

با چه کسی خواهند گریخت

 و من... به گریز می‌اندیشم...

چشمانت آخرین چیزی است که از گنجشکان جنوب مانده

چشمانت آخرین چیزی است که از ستارگان آسمان به جا مانده

آخرین چیزی است که از گیاهان دریا مانده ‌است

آخرین چیزی است که از کشتزار‌های تنباکو

آخرین چیزی است که از اشک‌های بابونه باقی است

چشمانت آخرین بادهای موسمی ِ وزیده است

و آخرین کارناوال ‌آتش‌بازی است...

 

"نزار قبانی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد