دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

آسمان خانه ام ابریست

آسمان خانه ام ابریست

خانه ام اینجاست

زیر سایه ی روشن بیدی

که هر از گاهی به آرامی می لرزد

اینجا هر روز دوبار خورشید طلوع می کند

یک وقتی که خورشید بالا می آید

دو وقتی که تو می آیی....

آسمان خانه ام ابریست

خانه ام اینجاست

زیر سایه ی روشن بیدی

که با این بادها نمی لرزد

اینجا هر روز دوبار می گریم

یک هنگام مرگ آفتاب

دو هنگام رفتن تو.....

دلم گریه می خواهد....

سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد

تمام بند بند استخوانم گریه می خواهد

بیا ای ابر باران زا میان شعر های من که بغض آشنای آسمان گریه می خواهد

بهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزم و آهنگ غزل های جوانم گریه می خواهد

چنان ذوق کرده احساسم میان شعر تنهایی که حتی گریه های بی امانم گریه می خواهد....


هرگز تو را فراموش نخواهم کرد.....

هرگز تو را فراموش نخواهم کرد.....

حتی اگر مرا از یاد ببری

و هرگز از تو رنجور نخواهم شد

چرا که تو را دوست دارم

دیوانه وار عاشقت شدم

چرا که مهربانی را در وجودت دیدم

با چشمانت وجودم را دگرگون ساختی

و اگر تو نبودی....

هرگز عاشق نمی شدم.....

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد

ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد، صیّاد رفته باشد

آه از دمی که تنها با داغ او چو لاله
در خون نشسته باشم چون باد رفته باشد

خونش به تیغ حسرت یارب حلال بادا
صیدی که از کمندت آزاد رفته باشد

از آه دردناکی سازم خبر دلت را
روزی که کوه صبرم بر باد رفته باشد

پر شور از حزین است امروز کوه و صحرا
مجنون گذشته باشد فرهاد رفته باشد

بیا به هم برسیم

بیا به هم برسیم
تا من ندیده ها را ببینم
تا غرق شویم در هم
تا برسم به جایی که فکرش را هم نمی کردم
بیا
تا دیگران ما را عاشق بخوانند...