دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

تو اینجا نیستی


Image result for ‫تو اینجا نیستی‬‎

تو اینجا نیستی

و گم شده ای
اما هنوز لبخندت اینجاست و
روی صندلی روبرویم نشسته است

تو اینجا نیستی
اما بعد از تو
رنگ گیسوانت
تن صدایت و
بوی تن ات را
برای تنهایی و اتاقم جا گذاشته ای

تو این جا نیستی
اما آنکه
در این خانه و
روی پاشنه ی در و
در بستر و
در خواب با من است
مرا
صورت عشق تو
تنها نمی گذارد

"شیرکو بی کس"

مترجم: مختار شکری پور

نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه خاکی یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1398 ساعت 03:34 ب.ظ

" نامه ای از قعر دریا "



اگر یارم هستی کمکم کن

تا از تو دور شوم

اگر دلدارم هستی کمکم کن

تا شفا یابم

اگر می دانستم عشق چنین خطرناک است

عاشقت نمی شدم

اگر می دانستم دریا اینقدر عمیق است

به دریا نمی زدم

اگر پایان را می دانستم

آغاز نمی کردم!



دلتنگت هستم

یادم بده چگونه ریشه های عشق را درآورم

یادم بده چگونه اشکهایم را تمام کنم

یادم بده چگونه قلب می میرد

و اشتیاق خودکشی می کند!



اگر پیامبری

ازاین جادو، ازاین کفر

رهایم کن

عشق، کفراست پس پاکم کن

بیرونم بکش ازاین دریا

که من شنا نمی دانم!



موجی که در چشمانت جاری ست

مرا به درون خود می کشد

به ژرفترین جا

به عمیقترین نقطه!

حال آنکه نه تجربه ای دارم

نه قایقی



اگر ذره ای پیشت عزیزم،دستم را بگیر

که از فرق سر تا نوک پا عاشقم

ودر زیر آب نفس می کشم

و ذره ذره غرق می شوم

غرق می شو...

غرق...!


# نزارقبانی ترجمه یدالله گودرزی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد