دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

کاش همه ی روزهایم تو بودی... - مهدی اخوان لنگرودی

کاش همه ی شب هایم

روز بود

و همه ی روزهایم تو

آنگاه هیچ وقت

چشم هایم را نمی بستم...


Image result for ‫زخم دل‬‎

تو کار من را تمام کردی


تو کار من را تمام کردی
با آن چشم های خوب
آن دست های مهربان
آن نفس های گرم
تو کار من را ساختی
با زیباترین سلاح های تنت
و این مرگ
آسان نیست

سیدمحمد مرکبیان

زخم


Image result for ‫زخم‬‎
هوا
چنان سرد است
که سرما را حس نمى کنم
و زخم
چنان گرم
که درد را

کنارت مى نشینم
دستم را گرم مى کنم
و خاکستر مى ریزم
بر زخمم

عمران صلاحى



اینکه چشمان تو زیباست
درشعر من نمی گنجد
هنوز کلماتی هستند که کسی نمی شناسد
کلماتی در وصف زیبایی چشمهای تو
کلماتی که اگر یافت شود
کسی درک نخواهد کرد

علی احمد سعید ( آدونیس )
برگردان : بابک شاکر

زلف پریشانم

ز بس بی تاب آن زلف پریشانم ، نمی دانم
حبابم ، موج سرگردان طوفانم ؟ نمی دانم

حقیقت بود یا دور و تسلسل حلقه ی زلفت ؟
هزار و یک شب این افسانه می خوانم ، نمی دانم

سراسر صرف شد عمرم همه محو نگاه تو
ولی از نحوه ی چشمت چه می دانم ؟ نمی دانم

چو اشکی سرزده یک لحظه از چشم تو افتادم
چرا در خانه ی خود عین مهمانم ؟ نمی دانم

ستاره می شمارم سال های انتظارم را
هزار و سیصد و چندین و چندانم ؟ نمی دانم

نمی دانم بگو عشق تو از جانم چه می خواهد ؟
چه می خواهد بگو عشق تو از جانم ؟ نمی دانم

نمی دانم به غیر از این نمی دانم ، چه می دانم ؟
نمی دانم ، نمی دانم ، نمی دانم ، نمی دانم

قیصر امین پور