دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

ابر می بارد و من می شوم از یار جدا - امیر خسرو دهلوی

ابر می بارد و من می شوم از یار جدا 

چون کنم دل ، به چنین روز ز دلدار جدا  

ابر و باران و من و یار، ستاده به وداع 

من جدا گریه کنان ، ابر جدا ، یار جدا
Image result for ‫جدایی‬‎

پریشان کن سر زلف سیاهت...

Image result for ‫زلف پریشان‬‎

پریشان کن سر زلف سیاهت، شــــانه اش با من

سیه زنجیر گیسو بـــاز کن، دیوانـــــــــه اش با من

 

که می گویـد که می نتوان زدن بی جـام و پیمانه ؟!

شراب از لــــعل گلگونت بده، پیمـــــــانه اش با من

 

مگرنشنیده ای گنجینه در ویــــــرانه دارد جـــــــای ؟!

عیان کـن گنج حسنت ای پری!، ویـــرانه اش با من

 

ز سوز عشق لیلی در جهان مجنون شد افسانه

تو مجنون ساز از عشقت مرا، افســانه اش با من

 

بگفتم: صید کـــــــردی مرغ دل، نیکو نگهــــــــدارش

سر زلفش نشانم داد و گفتــــــــــا: لانه اش با من

 

ز تــــــــــرک می اگر رنجید از من پیر میخـــــــــــانه

نمودم تـــوبه، زین پس رونق میخــــــانه اش با من

 

مگو شمع رخ مـــــــــه پیکران پروانه هـــــــــــا دارد

تـــــو شمع روی خود بنمـــــا، بُتا ! پروانه اش با من

 

پی صــــــــید دل آن بلبل بــــــــــاغ صفــــــا، ساقی!

به گلزار صفـــــــا دامی بگستر، دانـــــــه اش با من

محمد تقوی

دردا که درد عشق به درمان نمی رسد

دردا که درد عشق به درمان نمی رسد
این قصّه ی دراز به پایان نمی رسد
درد فراق یار که درمان پذیر نیست
جز وصل یار هیچ به درمان نمی رسد
هجر و فراق و درد غریبی و بی کسی
ما آزموده ایم، هیچ به سامان نمی رسد
ما قصّه ی فراق نوشتیم سر به سر
لیکن چه سود چون برِ جانان نمی رسد
احوال این ضعیف به یارش که می بَرَد؟
پای ملخ به نزد سلیمان نمی رسد
هر چند خوار و زار به کویش فتاده ایم
حال گدا به حضرت سلطان نمی رسد
مرغ دلم اسیر شد و در قفس بماند
عمری گذشت و مرغ به بُستان نمی رسد
«احمد» ز درد عشق شده مبتلای غم

دردا که درد عشق به درمان نمی رسد


"شیخ احمد جام"

شادی

به سمت من که می آیی

شبیه ماهی ای می شوم که

از شادی 

در تنگ خودش نمی گنجد

می پرد بیرون،

و در هوای تو غرق می شود!


"مهدی صادقی"

Image result for ‫ماهی تنگ‬‎

سرگردانی- کاظم خوشخو

سیبی شده ام که از درخت می افتد

و تنها کشف اش

سرگردانی خودش است