دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

من تلخم و خراب... چه داری برای من؟


Image result for ‫من تلخم و خراب چه داری برای من‬‎

من تلخم و خراب... چه داری برای من؟

ساقی، به جز شراب چه داری برای من؟
کافی ست وعده های دروغین عشق، آه!
سیرابم از سراب، چه داری برای من؟

یا رب به غیر رنج چه دیدم ز روزگار؟!
جز وعده ی عذاب چه داری برای من؟

باید شبیه مردم هم عصر خود شوم
صورتگرا! نقاب چه داری برای من؟

روزی اگر بپرسمت این بود رسم عشق؟
ای بی وفا، جواب چه داری برای من؟

"حسین زحمتکش"

روی تمام آینه ها رد ِ پای توست


Image result for ‫روی تمام آینه ها رد ِ پای توست‬‎

روی تمام آینه ها رد ِ پای توست

هر گُل، بهارِ کوچکی از چشمهای توست
دارد دوباره معجزه ای روی می دهد
تعبیرِ آن شکفتنِ گل در هوای توست
وقتی که خنده ی تو وزیدن گرفته است
یعنی نسیم، خاطره ی آشنای توست
دریا ، عمود روی زمین ایستاده است
این موجها روایتی از انحنای توست
سمتِ دلِ تو شرجی و باران و جنگل است
این فصلها، حکایتی از استوای توست!
شعرِ سپید در تن تو وزن می شود
این سبکِ شعری از قلم نوگرای توست!
برقِ تو قلبِ شاپرکان را گرفته است
دنیا اسیرِ جاذبه ی کهرُبای توست
مثلِ بُخار برتنِ شب نقش بسته ای
روی تمام آینه ها رد ِ پای توست

"شهاب گودرزی"

هوای حوصله ابری است


Image result for ‫من عشق را به نام تو آغاز کردم‬‎

زیبا هوای حوصله ابری است

چشمی از عشق ببخشایم

تا رود آفتاب بشوید

دلتنگی مرا

زیبا

هنوز عشق

در حول و حوش چشم تو می چرخد

از من مگیر چشم

دست مرا بگیر و کوچه های محبت را

با من بگرد

یادم بده چگونه بخوانم

تا عشق در تمامی دل ها معنا شود

یادم بده چگونه نگاهت کنم که تردی بالایت

در تندباد عشق نلرزد

زیبا آنگونه عاشقم که حرمت مجنون را

احساس می کنم

آنگونه عاشقم که نیستان را

یکجا هوای زمزمه دارم

آنگونه عاشقم که هر نفسم شعر است ...

زیبا

چشم تو شعر

چشم تو شاعر است

من دزد شعرهای چشم تو هستم

زیبا

کنار حوصله ام بنشین

بنشین مرا به شط غزل بنشان

بنشان مرا به منظره ی عشق

بنشان مرا به منظره ی باران

بنشان مرا به منظره ی رویش

من سبز می شوم

زیبا ستاره های کلامت را

در لحظه های ساکت عاشق

بر من ببار

بر من ببار تا که برویم بهاروار

چشم از تو بود و عشق

بچرخانم

بر حول این مدار

زیبا

زیبا تمام حرف دلم این است

من عشق را به نام تو آغاز کرده ام

در هر کجای عشق که هستی

آغاز کن مرا

" محمد رضا عبدالملکیان "

مرا پرسی که چونی؟ چونم ای دوست


Image result for ‫گل پژمرده‬‎
مرا پرسی که چونی؟ چونم ای دوست
جگر پر درد و دل پر خونم ای دوست

حدیث عاشقی بر من رها کن
تو لیلی شو، که من مجنونم ای دوست

به فریادم ز تو هر روز، فریاد!
از این فریاد روز افزونم ای دوست

شنیدم عاشقان را می‌نوازی
مگر من زان میان بیرونم ای دوست

نگفتی گر بیفتی گیرمت دست!؟
ازین افتاده تر که‌اکنونم ای دوست؟!

غزل‌های نظامی بر تو خوانم
نگیرد در تو هیچ افسونم ای دوست