دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

خاطرات

Image result for ‫خاطرات تو‬‎
آه که چقدر دوست دارم تا به یاد آری
آن روزهای خوش را که با هم دوست بودیم
زندگی آن روزها روشن تر بود
و خورشید گرم تر از امروز
برگ های خشک جاروب شد
خاطرات و افسوس ها نیز
و باد شمال آن ها را با خود برد
به شب سرد فراموشی
می بینی فراموشش نکرده ام
آوازی را که به ما می ماند
با هم زیستیم
تویی که مرا دوست می داشتی
و منی که ترا دوست می داشتم
اما زندگی ، کسانی را که عشق می ورزند
جداشان می کند از هم
گرچه بسیار آرام و
بی هیچ خش خشی 
و دریا از ساحل بر می دارد
رد پای عاشقانی که با راه خویش رفتند

"ژاک پره ور"

خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید

Image result for ‫خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید‬‎
خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید
گذر به سوی تو کردن ز کوچه ی کلمات
به راستی که چه صعب است و مایه ی آفات
چه دیر و دور و دریغ!
خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید
ز کوچه ی کلمات
عبور گاری اندیشه است و سدّ طریق
تصادفاتِ صداها و جیغ و جار حروف
چراغِ قرمزِ دستور و راهبند حریق
تمام عمر بکوشم اگر شتابان، من
نمی رسم به تو هرگز ازین خیابان، من
خوشا پرنده که بی واژه شعر می گوید

"دکتر شفیعی کدکنی"

کجا گمت کردم تو این شب جاری؟

Image result for ‫ما اهل هم بودیم‬‎
کجا گمت کردم تو این شب جاری؟
هنوز میخوابم هنوز بیداری
هنوز خوشبینی به سبزی فردا
کجا گمت کردم کجای این دنیا؟
ما اهل هم بودیم هم شب و هم فانوس
کجا گمت کردم کجای این کابوس؟
پشت کدوم ابر بارونی پاییز
کجای این هق هق این گریه ی یکریز؟
شاید که برگردی شاید که پیدا شی
شاید که آغازی در انتها باشی
تمامه دیروز و پی تو میگردم
کجا گمم کردی کجا گمت کردم
ما اهل هم بودیم هم شب و هم فانوس
کجا گمت کردم کجای این کابوس؟
پشت کدوم ابر بارونی پاییز
کجای این هق هق این گریه ی یکریز؟

یا مرا از خود ببر آنجا که هستی یا بیا

Image result for ‫یا مرا با خود ببر‬‎

ای بهارستان اقبال، ای چمن سیما بیا

فصل سیر دل‌گذشت اکنون به‌چشم مابیا

می‌کشد خمیازهٔ صبح‌، انتظار آفتاب

در خمار آباد مخموران قدح‌پیما بیا

بحر هرسو رو نهد امواج‌گرد راه اوست

هردو عالم در رکابت می‌دود تنها بیا

خلوت اندیشه حیرت‌خانهٔ دیدار تست

ای‌کلید دل در امید ما بگشا بیا

عرض‌تخصیص ازفضولیهای آداب‌وفاست

چون نگه در دیده یا چون روح دراعضا بیا

بیش ازاین نتوان حریف دا‌غ حرمان زیستن

یا مرا از خود ببر آنجا که هستی یا بیا

فرصت هستی ندارد دستگاه انتظار

مفت امروزیم پس ای وعدة فردا بیا

رنگ‌و بوجمع است در هرجا چمن دارد بهار

ما همه پیش توایم ای جمله ما با ما بیا

وصل مشتاقان زاسباب دگر مستغنی است

احتیاج این است‌کای سامان استغنا بیا

کو مقامی کز شکوه معنی‌ات لبریز نیست

غفلت است اینهاکه بیدل‌گویدت اینجا بیا

من همیشه مستم

Image result for ‫نقاشی بانوی قشنگ ایرانی‬‎

بانوی قشنگم

من همیشه مستم
لب‌های تو
مخفف شراب‌های دنیاست
چکیده‌ی کامروای انگور
که قطره می‌شود
نقطه‌ی هستی مرا می‌چکاند
داغی که بر دلم مانده است
من این نخورده با خنده‌های تو مست
بیهوده نیست
که در کلمات می‌چرخم
نارنجی
نقطه‌ها همه
ردی از بوسه‌های توست

"عباس معروفی"