دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را


Image result for ‫چونی بی من‬‎

تو همانی که دلم لک زده لبخندش را

او که هرگز نتوان یافت همانندش را

منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد

غزل و عاطفه و روح هنرمندش را

از رقیبان کمین کرده عقب می ماند

هر که تبلیغ کند خوبی ِ دلبندش را

مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر

هر که تعریف کند خواب خوشایندش را

...

مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد

مادرم تاب ندارد غم فرزندش را

عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو

به تو اصرار نکرده است فرآیندش را

قلب ِ من موقع اهدا به تو ایراد نداشت

مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را

حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید

بفرستند رفیقان به تو این بندش را :

" منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر

لای موهای تو گم کرده خداوندش را "

 از: کاظم بهمنی

ای مونس روزگار چونی بی من(مولانا)


Image result for ‫بی من چونی‬‎

ای مونس روزگار چونی بی من

ای همدم غمگسار چونی بی من

من با رخ چون خزان خرابم بی‌تو

تو با رخ چون بهار چونی بی من

آفتابگردان

Image result for ‫آفتابگردان‬‎

به هر طرف که می چرخد

"تو" را می بیند!

آفتابگردانی که

خورشید هم حسرت سرگردانی اش را می کشد ...

....................

قایقت می شوم

بادبانم باش 

بگذار هر چه حرف 

پشت سرمان می زنند مردم

باد هوا باشد

دورترمان کند ...

....................

بوی عطری آشنا

تو را

یک روز بیدار خواهد کرد،

حتا اگر یک عمر

خوابیده باشی 

زیر سنگی سرد!

 

رضا کاظمی

کم اگر با دوستان می نشینم...

Image result for ‫یک سلامم را اگر پاسخ بگویی‬‎

من به بعضی چهره‌ها چون زود عادت می‌کنم

پیش‌شان سر بر نمی‌آرم، رعایت می‌کنم

هم‌چنان که برگ خشکیده نماند بر درخت

مایه‌ی رنج تو باشم رفع زحمت می‌کنم

این دهانِ باز و چشم بی‌تحرّک را ببخش

آن‌ قدر جذّابیت داری که حیرت می‌کنم

کم اگر با دوستانم می‌نشینم جرم توست

هر کسی را دوست دارم در تو رؤیت می‌کنم

فکر کردی چیست موزون می‌کند شعر مرا؟

در قدم برداشتن‌های تو دقت می‌کنم

یک سلامم را اگر پاسخ بگویی می‌روم

لذتش را با تمام شهر قسمت می‌کنم

ترک افیونی شبیه تو اگر چه مشکل است

روی دوش دیگران یک روز ترکت می‌کنم

توی دنیا هم نشد برزخ که پیدا کردمت

می نیشینم تا قیامت با تو صحبت می کنم

کاظم بهمنی

قرار داد

این قرار داد

تا ابد میان ما

برقرار باد

چشم های تو به جای دست های تو !

من به دست تو

آب می دهم

تو به چشم من

آبرو بده !

من به چشم های بی قرار تو

قول می دهم ریشه های ما به آب

شاخه های ما به آفتاب می رسد

ما دوباره سبز می شویم!

 

قیصر امین پور