ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
در شبستان خیال؛
عطر یاد تو چه آرام آمد؛
گشت زد در عطش باغ و گل و پروانه،
و چه آرام مرا پیدا کرد،
و چه آرام مرا عاشق کرد،
و چه آرام مرا رسوا کرد
قفس برای پرنده هاست
اما کدامین پرنده قفس را دوست دارد
من پرنده نیستم
اما سالهاست که دلم
در قفس تنهایی محبوس است
دستی کو ! تا این قفس بگشاید
و پرواز رابر من بیاموزد؟
دلم برای کسی تنگ است
که آفتاب صداقت را
به میهمانی گلهای باغ می آورد
و گیسوان بلندش را
به بادها می داد
و دستهای سپیدش را
به آب می بخشید
دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریای واژگون می دوخت
و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
که همچو کودک معصومی
دلم برای دلش می سوخت
و مهربانی را نثار من می کرد
دلم برای کسی تنگ است
که تا شمال ترین شمال با من رفت
و در جنوبی ترین جنوب با من بود
کسی که با من ماند
کسی.....
دیگر کافی است
شعر از حمید مصدق
بهاری ؟ گلی ؟ مـــــاهتابی ؟ چه هستی؟
چه هستی که آتش بجانــــم کشیدی؟
سرود خوشی ؟ شعر نابی ؟ چه هستی؟
چه شیرین نشستی بتخت وجودم
خدا را ؟ غمی ؟ التهابی ؟ چه هستی؟
فروغی که از چشم من می گــریزی؟
ویا ای همه خوب ، خوابی ؟ چه هستی؟
شدم شاد ته خنده کـــردی برویــــم
تو بخت منی ؟ ماهتابی ؟ چه هستی؟
لب تشنه ام از تــــــــو کامی نگیرد
فریبی ؟ دروغی ؟ سرابی ؟ چه هستی؟
تــــــــــو از دختران تــــرنـــج طلایی؟
ویا از پریهای آبی ؟ چـــــــه هستی
ترا از تو میپرسم ای خوب خــــاموش
چه هستی ؟ خدا را جوابی ، چه هستی؟
شعر از حسین منزوی