دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

تو خسته اى و خسته تر منم که هرز مى روم

Image result for ‫نه مثل کوه محکمم نه مثل رود جارى ام‬‎

نه مثل کوه محکمم نه مثل رود جارى ام

نه لایقم به دشمنى نه آن که دوست دارى ام

 

تو آن نگاه خیره اى در انتظار آمدن

من آن دو پلک خسته که به هم نمى گذارى ام

 

تو خسته اى و خسته تر منم که هرز مى روم

تو از همه فرارى و من از خودم فرارى ام

 

زمانه در پى تو بود و لو ندادمت ولى

مرا به بند مى کشد به جرم راز دارى ام

 

شناختند عامیان من و تو را به این نشان

تو را به صبر کردنت مرا به بى قرارى ام

 

چقدر غصه مى خورم که هستى و ندارمت

مدام طعنه میزند به بودنم ، ندارى ام

 

"سید تقی سیدی"

تو را نگا‌ه می‌ کنم‌

Image result for ‫نقاشی بانو‬‎
تو را نگا‌ه می‌ کنم‌
چشمانت خلاصه‌ی‌ آتش‌فشان‌ است
هم‌‌رنگ خاک‌ِ دیاری‌ که‌ دوستش‌ می‌دارم 
چال‌ِ کنج‌ِ لبانت‌
هلالک‌ِ جُفتی‌ ماه‌ است‌
با خورشیدی‌ در قفا
که‌ مردمان‌ِ سرزمین‌ِ قلب‌ِ مرا
به‌ وِلوِله وا می‌دارد
با انگشت‌ِ اشاره‌ی‌ رو به‌ آسمان 
خنده‌ات‌ باران‌ِ مرواریدْ است‌
و اخمت‌
زلزله‌یی‌ که‌ شهر آرزوهایم‌ را
ویران‌ می‌کند 
تو را نگاه‌ می‌کنم‌
و جهان‌ رنگ‌ می‌بازد
نگاهت می‌کنم‌
و خود را نمی‌بینم 

"یغما گلرویی"

هر کجا بال بگیرم به تو بر میگردم

Image result for ‫هر کجا بال بگیرم به تو بر میگردم‬‎
ساده ام مثل کبوتر
که به دیوار تو عادت دارم
تو مرا دانه دهی یا ندهی
آب دهی یا ندهی
چون به دیوار تو عادت دارم...
هر کجا بال بگیرم به تو بر میگردم.
هر کجا آب ببینم.هر کجا دانه ببینم
هر کجا کوچ کنم به تو بر میگردم گردم
تو فقط سنگ نزن.................میرنجم.
ساده ام مثل کبوتر
که به دیوار تو عادت دارم
تو مرا دانه دهی یا ندهی
آب دهی یا ندهی
چون به دیوار تو عادت دارم...
هر کجا بال بگیرم به تو بر میگردم.
هر کجا آب ببینم.هر کجا دانه ببینم
هر کجا کوچ کنم به تو بر میگردم گردم
تو فقط سنگ نزن.................میرنجم.
ساده ام مثل کبوتر
که به دیوار تو عادت دارم
تو مرا دانه دهی یا ندهی
آب دهی یا ندهی
چون به دیوار تو عادت دارم...
هر کجا بال بگیرم به تو بر میگردم.
هر کجا آب ببینم.هر کجا دانه ببینم
هر کجا کوچ کنم به تو بر میگردم گردم
تو سنگ نزن.................میرنجم

راز نگاهت

Image result for ‫چشمان نجیبت‬‎
من راز نگاهت را
ازآینه پرسیدم

چشمان نجیبت را
از دور پرستیدم

باران شدم و چون اشک
بر عشق تو باریدم

من شمع وجودم را
به مهر تو بخشیدم

مثل گل نیلوفر
چشم تو بهاری شد

از پیش دلم آرام
رفتی و نفهمیدم

مرز دل و چشم تو
از شهر افق پیداست

من سرخی گل ها را
در خنده تو دیدم

در شهر اقاقی ها
تو پاک ترین عشقی

من راز شکفتن را
از باغ دلت چیدم

لبخند زدی آرام
بر گونه غمناکم

من با گل لبخندت
بر حادثه خندیدم

ای کاش دو چشم تو
سر فصل افق ها بود

آن وقت ترا هر صبح
از پنجره می دیدم

وقتی گل آرامش
در باغ دلم رویید

گلبرگ وجودم را
بر عشق تو پیچیدم

خورشید شدی رفتی
تا اوج شکوفایی

من از عطش عشقت
بر آینه تابیدم

تا می روی از اینجا
دل خسته و طوفانی ست

رفتی و دگر باره
از کوچ تو رنجیدم

در جاده پیچک ها
چشمم به گلی افتاد

احساس شکفتن را
از غنچه گل چیدم

چشمان تو دریایی ست
موجش گل تسکینم

به حرمت چشمانت
شب باز نخوابیدم

تو باز نفهمیدی
از عشق چه می گویم

آرام گذشتی و
من باز نرنجیدم

از شعله عشق من
خورشید هویدا شد

از شوق تمنایت
تا صبح درخشیدم

گم شد گل اشک من
در دشت نگاه تو

آن وقت حضورت را
در خاطره فهمیدم

ای کاش گلی می شد
لبخند پر از مهرت

تا آن گل خوشبو را
از خاطره می چیدم

در جاده احساسم
سرگشتگی ات پیچید

آن وقت حضورت را
در کوچه دل دیدم

سرچشمه احساست
پیوند دل و دریاست

تنها من از آن احساس
پر گشتم و نوشیدم

من راهــی توام ای مقصـد درست

جاده بهانه است مقصود چشم توست

من راهــی توام ای مقصـد درست

مــن راهــی تـوام با من قدم بزن
جاده بهانه است مقصود چشم توست

من راهــی توام ای مقصـد درست

مــن راهــی تـوام با من قدم بزن

همــراه مــن بیــا تا شـهر ما شدن

این مـَـرد را که باز در تلخی ِ غم است

مهــمان به قـند کن، چایـت اگـر دم است

"علیرضا آذر"