دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

Image result for ‫تو را میخواهم‬‎
تو را می خواهم
برای تمام روز های بارانی
همه ی لحظه های دلتنگی
برای دویدن در کوچه های خیس
لبریز شدن از حس تولد یک بوسه
برگشتن به روز های خوب کودکی

تو را می خواهم
تا دستانم را بگیری
و مرا با خود تا آنسوی رنگین کمان ببری
و من در امنیت دستان تو
احساس کنم عشقی را که
پیش از این
تنها در قصه ها خوانده بودم

تو را می خواهم
برای نوازش گل های شمعدانی
برای اینکه غروب را با هم تماشا کنیم
برای با تو گفتن از عمق زخم هایم
سکوت لب هایم
و حالت معصومانه چشمان تو که نجیبانه مرهم اند
برای شعر هایی که نسروده ام و نامه هایی که ننوشته ام
تو لبخند بزنی و بگویی : غصه نخور
تمام واژه هایت پیش من است

تو را می خواهم
برای اینکه اعتراف کنم در کنار تو زیباتر می شوم
برای اینکه گل های باغچه را با هم آب بدهیم
عطر بوته های یاس را نفس بکشیم
مست شویم ، آنقدر که بگذاریم باد ما را
با خود تا هر کجا خواست ببرد

تو را می خواهم
برای روز های پیری ام
برای لرزش دستانم
ضربان های گاه و بی گاه قلبم
تو را به وسعت خواستن می خواهم
برای جهانی دیگر
آنجا که ابدیت معنا می یابد
و خدا پرده از بهشتش می گشاید
بهشتی که خود وعده داده
جایگاهست برای عاشقان 

محمد شیرین زاده

در من ریشه کرده ای

Image result for ‫در من ریشه کرده ای‬‎
در من ریشه کرده ای
اسمت که می آید
گونه هایم
گل می اندازند
خنده هایم
شکوفه می دهند.
"محسن حسینخانی"

ای بهین باغ و بهارانم تو....

Image result for ‫هوس باغ و بهارانم نیست‬‎

تو گل سرخ منی تو گل یا سمنی


تو چنان شبنم پاک سحری


نه،از آن پاکتری


تو بهاری ؟ نه ،بهاران از توست


هوس باغ و بهارانم نیست


ای بهین باغ و بهارانم تو....


"استاد حمید مصدق"

 

من تو را در ملا عام تمنا کردم!

Image result for ‫تو قبله ی هر امیدواری‬‎

عطر جان بخش تنت رایحه ی شب بوهاست

 

هر کجا پا بنهی شهر ختن آهوهاست...

 

طعم آغوش تو شیرینی بی حد دارد

 

عسل کام من از ناخنک کندوهاست

 

این چه حالی ست؟ چرا این همه مجنونم من؟ 

 

هان! که چشم تو خودش آلت این جادوهاست

 

آرزوی همه ی دخترکان شهری

 

آرزویی که ورای من و در آن سوهاست!...

 

هست شهزاده ی بر اسب سوار قصه

 

چشم او در پی من... نه! که پی مهروهاست

 

جای تو پیرهنم دست جناب باد است

 

او به جای تو نوازشگر این گیسوهاست

 

من تو را در ملا عام تمنا کردم

 

بی کسی عاقبت تلخ همه ترسوهاست!...


آسیه کریم زاده

 

چه‌قدر تو به من می‌آیی

Image result for ‫چه‌قدر تو به من می‌آیی‬‎

چه‌قدر تو به من می‌آیی

چه‌خوب من، بزرگ شده‌ام!

 

چه‌قدر تو را داشتن شیرین است

چه‌قدر شیرینی به چشم‌هایِ تو می‌خورد

شیرینی‌ای بیشتر از چای شیرین

حتا بیشتر از چای با قندهایِ یواشکی

‌کودکی‌هایِ خیلی

چه‌قدر تو به من می‌آیی

چه‌خوب من، بزرگ شده‌ام!

 

دارم کنارِ تو راه می روم،

دستت چه ناز، ظریف است

انگار می خواهد بوس کند،

بغل کند

آن‌قدر که آدم خجالتش بریزد وُ

شرمَ‌ش آب شود

صدایَ‌ش باز شود وُ

فریادش شروع به گفتنِ نامت کند!

به گفتنِ نامِ تو

قبلِ هر، دوسِ‌ت دارم

به گفتنِ نامِ تو

بعدِ هر دوستت دارم خیلی

چه‌قدر تو به من می‌آیی

چه خوب من، بزرگ شده‌ام!

 

چه کِیفِ خوبی دارد

کنارِ تو پاییز را ریختن

کنارِ تو برگ را نوشتن

کنارِ تو خوب بودن،

خوبی کردن

چه‌کیفِ خوبی دارد

کنارِ تو برف را، آدم برفی را

وَ بهار وُ هرچه خوب را،

دوست داشتن !

 

چه خوب بزرگ شده‌ایم

چه‌قدر به‌هم، می‌آییم!

 

دارم کنارِ تو خودم را خواب می‌بینم.

 

"افشین صالحی"