ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
من غبطه می خورم به درختان خانه ات
ای کاش سر گذاشته بودم به شانه ات
در فصل جفت گیری فولاد و سنگ ، کاش
گنجشک من تو باشی و من آشیانه ات
گنجشک من تو باشی و من در به در شوم
از صبح تا غروب پی آب و دانه ات
وقت غروب از تو بپرسم : چگونه است
با چند استکان می روشن میانه ات ؟
بعدش بخواهم از تو کمی درد دل کنی
گاه از زمین بگویی و گاه از زمانه ات
یک مشت کودک اند ، به دور درخت سیب
انگشت های کوچک تو زیر چانه ات
در بوسه ی تو ، بذر تغزل نهفته ، کاش
روی لبان من بشکوفد جوانه ات
راس کلاغ ، فرصت کشف شهود نیست
بگذار تا تو را برسانم به خانه ات .
"علیرضا بدیع"
ای کاش ...
"علیرضا بدیع"
بـــه خودم آمدم انگار تویـــی در من بود
این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود
آن به هر لحظهی تبدار تو پیوند منم
آنقدر داغ به جانـــم کـــه دماوند منم