ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
من پچ پچ غمین تصاویر عشق را
محبوس و چارمیخ به دیوار سال ها
پیوسته باز می شنوم در درون شب
من رویش گیاه و رشد نهالان
پرواز ابرها تولد باران
تخمیرهای ساکت و جادویی زمین
من نبض خلق را
از راه گوش می شنوم آری
همواره من تنفس دریای زنده را
تشخیص می دهم
باور نمی کنی
اما.............
"سیاوش کسرایی"
ما روزی، عاشقانه برمیگردیم
بر درد فراق چارهگر میگردیم
از پا نفتادهایم و تا سر، داریم
در گِرد جهان به دردسر میگردیم
خندانْ ما را دوباره خواهی دیدن،
هرچند که با دیدهی تَر میگردیم
خاکستر ما اگر که انبوه کنند
ما در دل آن توده شرر میگردیم
"سیاوش کسرایی"
نه آشنا، نه همدمی
نه شانهای ز دوستی که سر نهی بر آن دمی
تویی و رنج و بیم تو
تویی و بیپناهی عظیم تو
نه شهر و باغ و رود و منظرش
نه خانهها و کوچهها، نه راهها آشناست
نه این زبان گفتگو، زبان دلپذیر ماست
تو و هزار حرف بیجواب
کجا روی؟ به هرکه رو کنی تو را جواب میکند!
چراغ مرد خسته را
کسی نمیفروزد از حضور خویش
کَسَش به نام و نامه و پیام
نوازشی نمیدهد
اگرچه اشکِ نیمْشب
گهی ثواب میکند
"سیاوش کسرایی"
روزی ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت .
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری است
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل
افسانه یی ست
وقلب
برای زندگی بس است .
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.
روزی که آهنگ هر حرف
زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم.
روزی که هر لب ترانه یی ست
تا کمترین سرود ، بوسه باشد .
روزی که تو بیایی برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود .
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم . . .
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی که دیگر نباشم
احمد شاملو