دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

دستهایت را دوست دارم


دستهایت را دوست دارم

دستهایت را دوست می دارم که مظهر نجابت اند

و نگاهت را که تنها بهانه برای بودن

با تو زیستن رویایی است می دانم

با این همه

ای خیال

ای فسانه

ای رویا

حضورت تا همیشه جاری باد

شاعرانه بستره ای است شب

و وعده گاه هم آغوشی

و رقیبی است ناگریز شب

که تو

این خداوندگار زیباییم را

با معصومانه حسرتی

گاه می چراند چشم

پنداره خلقت

تثلیثی ساده بود

تنها پنداره ای که منش تواند فهمید

تو

خدا

و عشق

با این همه

ای خیال

ای افسانه

ای رویا

بهانه ام باش

بهانه ام باش تا همیشه

بهانه ای برای بودن


"شاهکار بینش پژوه"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد