دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

پاییز می رسد که مرا مبتلا کند

آخرین خبر | شاعرانه/ پاییز می رسد که مرا مبتلا کند از علیرضا بدیع

پاییز می رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ های تازه مرا آشنا کند


پاییز می رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه، جا کند


او می رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را بر ملا کند


او قول داده است که امسال از سفر
اندوه های تازه بیارد ـ خدا کند ـ


او می رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند


پاییز عاشق است و راهی نمانده است
جز این که روز و شب بنشیند دعا کند ـ


شاید اثر کند و خداوند فصل ها
یک فصل را به خاطر او جا به جا کند


تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند


خش خش... صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند

"علی رضا بدیع"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد