دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

سینه می‌جوشد ز درد بی زبان

شعر و موسیقی‎ on Instagram‎:

ای نی محزون کجایی؟ سوختیم

تیره شد آیینه‌ای کافروختیم

آه از آن آتش که ما در خود زدیم
دود سرگردان بی سامان شدیم

راندگان دل نهاده با وطن
ماندگان غربت طاقت شکن

باغ این آیینه بی برگ و نواست
آن بهارانگیز گل گستر کجاست

سینه می‌جوشد ز درد بی زبان
ای نوای بی نوا، نی را بخوان!

نی حدیث حسرت و حرمان ماست
نی دوای در بی‌درمان ماست

نی خبر دارد از آن باران که ریخت
آشیان لک لکی از هم گیسخت

نی خبر دارد از آن گم کرده جفت
آهوی کوهی که جز  در خون نخفت

نی خبر دارد ز اشک پهلوان
دشنه در پهلوی سهراب جوان

نی خبر دارد از آن مردان مرد
خونشان گلگونه رخسار زرد

نی خبر درد ز درد اشتیاق
سینه های شرحه شرحه از فراق

بشنو از نی چون حکایت می‌کند
از جدایی ها شکایت می‌کند

"امیر هوشنگ ابتهاج"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد