دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

صنما چگونه گویم که تو نور جان مایی

جملات و متن صنما برای کپشن | زیبا متن

صنما چگونه گویم که تو نور جان مایی

که چه طاقت است جان را چو تو نور خود نمایی


تو چنان همایی ای جان که به زیر سایه تو

به کف آورند زاغان همه خلعت همایی


کرم تو عذرخواه همه مجرمان عالم

تو امان هر بلایی تو گشاد بندهایی


تویی گوهری که محو است دو هزار بحر در تو

تویی بحر بی‌کرانه ز صفات کبریایی


به وصال می‌بنالم که چه بی‌وفا قرینی

به فراق می‌بزارم که چه یار باوفایی


به گه وصال آن مه چه بود خدای داند

که گه فراق باری طرب است و جان فزایی


دل اگر جنون آرد خردش تویی که رفتی

رخ توست عذرخواهش به گهی که رخ گشایی

نظرات 1 + ارسال نظر
اولدوز یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 08:50 ب.ظ

در بهشت ِ تازه ی اردیبهشت

حالِ دنیا هست بهتر از بهشت...!

 

حالِ ما خوب است از بارانِ تو

از  بهارِ  جاریِ  دستانِ  تو

 

این بهارِ ناب، چون شعرِ تَر است

مثل یک دیدارِ تازه، نوبر است

 

آسمان ، آیینه کاری می شود

در زمین، آیینه،جاری می شود

 

می شود با خطّی از باران نوشت:

بهترین ماهِ جهان، اردیبهشت..!

 

یدالله گودرزی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد