دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

آهای عشق ، کجای قلبم رسوب کرده ای ؟

روش های تشخیص عشق حقیقی + نشانه های عشق واقعی - مهین فال

دفترم پر شده از چل تکه های درد

 قلم مدام از پاره های زخم می نویسد وُ
لبخندهای لب پَر شده

ماه دل دل می زند در نجابت مرداب
عشق دانه ای می کارد
تا بروید میوه ی زندگی
تا خط خطی شود سفره ی شام آخر

در ملکه ی مصر بودنم
هزاران رویا خفته بود
آنچنان که جاودانگی در تصور فرعون
و هورا کشیدن بر لب های اهرام

من بیقرار ِ رسیدن وُ جهان همه دیوانه
آغاز دگردیسی ِ عناصر شیطانی ِ چهارگانه
زمین دهان گشوده برای بلعیدن خود
فریاد ِ استخوانهای کوه از بیزاری آمیزش با دریا
 سقوط مارپیچ آفتاب و روشنایی ها
همه جا سرخی جهنم ی آشنا

در لکنت ِ ترک خورده ی کویر
چگونه نشانه ای از حیات
چگونه جوانه زند کُنده ی پیر تن ِ آدمیت ؟

بارها چشیده بودم طعم تنی را در شوری دریا
آن سان که در صحرای تشنه، رود ارس جاری

آهای عشق ، کجای قلبم پنهان شده ای
که هنوز هوای لمس تو در رگ هایم می دود

آهای عشق ، کجای قلبم رسوب کرده ای
که اینگونه
 مانده ام در انتظار
کنار تن ِ مومیایی شده ی رویا

آهای عشق ....؟


پوران کاوه

نظرات 1 + ارسال نظر
رضوان جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 10:11 ق.ظ http://nachagh.blogsky.com

بازم از عشق بگو و و و
داداش بزرگم خطاط بود و اولین بار که کسی به سمع و نظرم رساند از عشق گفتن را ،او بود که بر صفحه مقوای سیاه با مرکب سفید نوشته بود:
« ه‍ر آن کسی که درین حلقه نیست زنده به عشق،
بر او نمرده ،به فتوای من ،نماز کنید»

ومن نمی‌فهمیدم معنی اش چیست ،
ولی چون دادش تکیه گاه خوب زندگی مان بود ،مکرر در ذهن خود تکرارش می کردم،شاید از بَر شوم.

سلام
خیلی زیبا بود
درود بر شما و ایشان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد