دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

مرا بهر تو باید زندگانی

غزلیات عرفانی - . نشاید از تو چندین جور کردن نشاید خونِ... | Facebook

نشاید از تو چندین جور کردن

نشاید خون مظلومان به گردن


مرا بهر تو باید زندگانی

وگر نی سهل دارم جان سپردن


از آن روزی که نام تو شنیدم

شدم عاجز من از شب‌ها شمردن


روا باشد که از چون تو کریمی

نصیب من بود افسوس خوردن


خداوندا از آن خوشتر چه باشد

بدیدن روی تو پیش تو مردن


مثال شمع شد خونم در آتش

ز دل جوشیدن و بر رخ فسردن


در این زندان مرا کند است دندان

از این صبر و از این دندان فشردن


از این خانه شدم من سیر وقت است

به بام آسمان‌ها رخت بردن

"مولانا"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد