دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

آمدی طبعم شکوفا شد، بهارانی مگر؟

ehsan (@ehsan07299471) / Twitter

آمدی طبعم شکوفا شد، بهارانی مگر؟

صورتم شد خیس خیس ازشوق، بارانی مگر؟


آمدی با دیدنت برخاست در من مرده ای

روح رستاخیزی من ! در تنم جانی مگر؟


آمدی و هر خیال دیگری غیر از تو را

پیش پایت سر بریدم عید قربانی مگر؟


تا ابد دیوانه ی زنجیری موی توام

نیست امّید رهایی از تو، زندانی مگر؟


خواستی عشق زلالم را بسنجی با قسم

ای تو تنها بر لبم سوگند، قرآنی مگر؟


خواستی گرد فراموشی نگیرد قلب من

لحظه ای از چشم این آئینه پنهانی مگر؟


شرط کردی خالی از یادت نباشد خاطرم

خود که صاحب‌خانه ای ، ای خوب ! مهمانی مگر؟


شرط کردی جز تو درمن گام نگذارد کسی

قلعه ای متروک و گمنامم، نمی دانی مگر؟


آن قدر رفتی و برگشتی که ویران شد دلم

حس صحرا گرد شهرآشوب ! توفانی مگر؟


گردباد دامن موّاجت آتش زد مرا

رقص مشعل های روشن در زمستانی مگر؟

"حمید رضا حامدی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد