دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

نخل تنهایی من میوه فراوان دارد

نخل تنهایی من میوه فراوان دارد - عکس ویسگون

نخل تنهایی من میوه فراوان دارد

نیست چون بی ثمران حاجت پیوند مرا


بحر و کان در نظرم چشم ترست و لب خشک

رفته تا پای به گنج از دل خرسند مرا


تلخ و شیرین جهان در نظرم یکسان است

زهرچشم است گوارا چو شکرخند مرا


صد بیابان ز غزالان رم من در پیش است

همچو مجنون نتوان کرد نظربند مرا


نفس سرد، پر و بال شود آتش را

هست محتاج به بند آن که دهد پند مرا


دانه سوخته جز آه ندارد ثمری

نکند ابر گهربار برومند مرا


شادم از بی بری خویش درین باغ چو سرو

که به خاطر گرهی نیست ز پیوند مرا


نیست جز پاکی دامن گنهم چون مه مصر

کو عزیزی که برون آورد از بند مرا؟


دیده ام عاقبت اهل هنر را صائب

نتوان کرد به تعلیم هنرمند مرا

"صائب تبریزی"

نظرات 1 + ارسال نظر
خسرو فیضی پنج‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1400 ساعت 06:12 ب.ظ

. با درودی اهورایی ، ادب و احترامی ایرانی [گل]
.
. نوروزتان بخیر و خوشی . و هر روزتان . نوروز باد
.
. با سپاسی صمیمانه
. از حضور صمیمانه و سراسر مهر شما ، طی سالی که گذشت
. بسیار از شما آموختم و باز خواهم آموخت.
.
. در کنار خانواده ی محترم
. بهاری پر از خیر و برکت
. برای آن بزرگوار ارزومندم
.
. تصور می کنم برای آشنایی فارسی زبانان با فردوسی و شاهنامه می توان به
. این مورد اشاره کرد که در قرن ششم وبه روایت "نظامی عروضی" با زندگی
. فردوسی و شاهنامه او آشنا شد ، گرچه آنچه در چهار مقاله آمده است به
. افسانه می ماند ، با این همه ، این نخستین نوشته ای است که درباره فردوسی،
. شاهنامه و سلطان محمود غزنوی داوری شده است و در همین قرن است که
. انوری شاعر، فردوسی را به بزرگی و برتری می ستاید و این . . نخستین نوشته ای
. است که درباره فردوسی، شاهنامه و سلطان محمود غزنوی داوری شده است
.
. آفرین بر روان فردوسی/ آن همایون نژاد فرخنده
. او نه استاد بود ما شاگرد/ او خداوند بود و ما بنده
.
. والبته میدانیم که "سعدی" هم بوستانش را به سال 655 در بحر متقارب و به
. شیوه شاهنامه فردوسی به نظم می کشد و با بزرگواری از "فردوسی" یاد
. می کند که:
.
. چه خوش گفت فردوسی پاک زاد/ که رحمت بر آن تربت پاک باد
. "میازار موری که دانه کش است/ که جان دارد و جان شیرین خوش است"
. و اینک در پایان سال ، پایان غم هایتان را آرزو می کنم
.

درود جناب فیضی بزرگوار
از لطف شما بسیار ممنونم و از اینکه خاموش شده اید بسیار غمگینم.
امیدوارم در سال جدید باز هم شاهد اشعار و نوشته های زیبایتان باشم.در آستانه نو شدن سال برای شما و عزیزانتان آرزوی تندرستی و سربلندی می کنم
ایام به کام و نوروز بر شما مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد