ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
روزی خواهم رفت و آزاد خواهم شد
ترک خواهم کرد آدمهای بیروح امروز را،
با آن اطمینانهای بیهوده و قدمهای لرزانشان،
آنها را ترک خواهم کرد… بدون هیچ نشانهای…
و خواهم رفت به سوی روزگاری نو، به سوی طبیعتی زیبا و بکر…
تا دنیا را در آن جا رها سازم و دنیایی نو بسازم.
سپس آواره شوم بدون هیچ نگرانی،
به دور از تنهاییهای گذشته و ترسهای آینده،
همانند یک راه جدید
راهی که خورشیدش زیبا و هوایش تازه و دلچسب باشد
راهی که انسانهایش را دوست بدارم…
یک راه با عطر خوش گیلاس!…
طراوت را خواهم چشید،
خنکای نسیم درختان را خواهم چشید،
در میان گندمزارها خواهم دوید و نوازش گندمها را لمس خواهم کرد
و صدای جیرجیرک را لالایی شبانهام خواهم کرد…
دنیایی خواهم ساخت به گونهای دیگر
بدون قواعد تکراری و دست و پاگیر
دنیایی خواهم ساخت با طرحی نو…
"شاعر:؟؟؟"