ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
به من از دولت وصل تو مقرر میشد
کارم از لعل گهربار تو چون زر میشد
دوش گفتم: بتوان دید به خوابت، لیکن
با فراق تو کرا خواب میسر میشد؟
بارها شمع بکشتم که نشینم تاریک
خانه دیگر ز خیال تو منور میشد
عقل دل را ز تمنای تو سعیی میکرد
عشق میآمد و او نیز مسخر میشد
گر چه بسیار بگفتیم نیامد در گوش
خوشتر از نام تو، با آنکه مکرر میشد
شرح هجران تو گفتم: بنویسم، لیکن
ننوشتم ، که همه عمر در آن سر میشد
اوحدی را غزل امروز روانست، که شب
صفت خط تو میکرد و سخن تر میشد
. سلام . .
. انتخابی شایسته و بسیار زیبا و شیوا
. از اوحدی مراغه ای . . سپاس بیکران استاد عالیقدر
سلام
ممنونم از حسن نظرتان و همچنین اشعار زیبایتان
. سلام . . [گل]
.
. کاش می شد بر قلب و روح ما باران محبت ببارد !! .
. کاش می شد شعری نوشت از شکوه مهربانی ها !!
. بر بلندای سقف آسمان !! [چشمک]
. کاش می شد سکوت غریبانه کهکشان تنها را معنا کرد .
. تنهایی ام به کهکشان ها تنهایی آموخته [زبان]
. کاش می شد حرف کبوتر را فهمید . کاش می شد . احساس ابر
. را بر قطره های باران نوشت !! [چشمک]
. کاش همه یکدیگر را درک می کردیم . مثل شمع . پروانه را .
. مثل من تو را. [تعجب][زبان][چشمک][خنده][خنده]
..
. سلام . . [گل]
.
. این فقط یک متن ادبی ست
.
. سکوت میکنم و به تمام تو گوش میدهم . به صدای نفس هایت
. به چشمان خیست که بریده بریده حرف میزند !! . که مبادا
. بُغض ات بمیرد و تو اشک هایت سرازیر شود . به بازی دستانت نگاه
. میکنم با بند کیفت ، که میخواهی برای حرف هایت جملهبندی
. کنی . من تو را با تمام وجود گوش میدهم . .
. احساس سپید من همچون رؤیاست که با تو معنا پیدا میکند
. و نگاه آبی مرا به آرامش ابدی میرساند و دل کوچکم را از
. خارهای روزگار محفوظ میدارد
. آسمان رویاهای من است که از وجود خورشیدی تو گرم میشود
. و نور و روشنایی را برایم به ارمغان میآورد . تار و پود هستی
. من همچون باران است که نغمه ترنم آن در صدای آوازهای تو
. خلاصه میشود و غزل عشق و امید میسراید . . [گل][گل]
........................................................