دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

شعری تازه

محبوبِ من!
تصمیم گرفتم شعری تازه،
از روی چشمانت بنویسم
شعری که تاکنون مثل آن
نوشته نشده است،
شعری با واژه های طلایی
و جامه ای طلایی
و رشته ای طلایی،
وقتی سروده ام تمام شد
مردانی از جنس ابولهب آمدند
شعرم را دستگیر کرده،
و صندوق پستی را
با سُرب و شمع
پلمپ کردند!!

"نزار قبانی" ترجمه :دکتر یدالله گودرزی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد