دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

دلتنگی

شعر دلتنگی | 150 شعر در مورد دلتنگی یار و دوست

دلتنگی

دل تنگی بیماری خوبی است.حیف که ازش نمی شود خیلی بار برداشت همین طور به عمق میرود, گود میشود..
از یک نقطه شروع می کند و پیش می رود همه نشان ها را هم می گیرد یعنی اولش یک شعری را می شنوی دلت تنگ می شود کسی را می خواهی که باشد کنار تو وان شعر مثلا ونیست پس دلت تنگ می شود. اما کم کم همه جا را می گیرد . یک تکه ابر گوشه اسمان است دلت تنگ می شود.یک تکه ابر کنار اسمان نیست دلت تنگ می شود..آفتابی افتاده روی برگی , برگی افتاده روی ابی , ابی پاشیده به صورتی , مویی , نگاهی ! نگاهی افتاده به تصویری , تصویری رسیده از کسی , سبز ابی صورتی و تو دلت تنگ می شود همین طور تنگ می شود تولد است می خندند دلت تنگ می شود . عزاست می گریند دلت تنگ می شود. اشکت سرازیر است، اشک نمی اید هوا خوب است. هوا بد است. باران است, توفان می شود. باران نیست . افتاب داغ داغ است . تابستان , زمستان, شب, روز,وقت, بی وقت, دلت تنگ میشود, تنگ می شود!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد