دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

ای آنکه یک شب بی خبر رفتی


ای آنکه یک شب بی خبر رفتی - دشت مشوش

ای آنکه یک شب بی خبر رفتی


ای آنکه تاک آشنایی را ؛


از خوشه ی انگور مستی ها ، تهی کردی.


رفتی، شنیدم هر کجا رفتی


در آسمان رنگ ریا دیدی.


با هر لبی چون آشنا گشتی


صد خنده ی ناآشنا دیدی.


بازآ، که می دانم پشیمانی.


بازآ، به یاد ماجراهایی که می دانی ...


چون گربه ، پنهان شو در آغوشم


"فرخ تمیمی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد