دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

به ستوه امدم از این شب تنگ


در انتظار مرگ - دیرگاهیست که من در دل این شام سیاه پشت... | Facebook

دیگر این پنجره بگشای که من

به ستوه امدم از این شب تنگ

دیرگاهیست که در خانه همسایه ما خوانده خروش

وین شب تلخ عبوس

می فشارد به دلم پای درنگ


دیرگاهیست که من در دل این شام سیاه

مانده ام چشم به راه

همه چشم و همه گوش :

مست ان بانگ دلاویز که می اید نرم

محو ان اختر شبتاب که میسوزد گرم

مات این پرده شبگیر که میبازد رنگ


آری این پنجره بگشای که صبح

میدرخشد پس این پرده تار

میرسد از دل خونین سحر بانگ خروس

وز رخ اینه ام می سترد زنگ فسوس

بوسه مهر که در چشم من افشانده شرار

خنده روز که با اشک من امیخته رنگ

"هوشنگ ابتهاج"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد