دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

نه بی او می‌توان بودن نه با او می‌توان گفتن


عکس_هنری hashtag on Instagram • Photos and Videos HayKo.TV

خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن

نبایستی نمود این روی و دیگر باز بنهفتن

گدایی پادشاهی را به شوخی دوست می‌دارد

نه بی او می‌توان بودن نه با او می‌توان گفتن

هزارم درد می‌باشد که می‌گویم نهان دارم

لبم با هم نمی‌آید چو غنچه روز بشکفتن

ز دستم بر نمی‌خیزد که انصاف از تو بستانم

روا داری گناه خویش و آنگه بر من آشفتن

که می‌گوید به بالای تو ماند سرو بستانی

بیاور در چمن سروی که بتواند چنین رفتن

چنانت دوست می‌دارم که وصلم دل نمی‌خواهد

کمال دوستی باشد مراد از دوست نگرفتن

مراد خسرو از شیرین کناری بود و آغوشی

محبت کار فرهاد است و کوه بیستون سفتن

نصیحت گفتن آسان است سرگردان عاشق را

ولیکن با که می‌گویی که نتواند پذیرفتن

شکایت پیش از این حالت به نزدیکان و غمخواران

ز دست خواب می‌کردم کنون از دست ناخفتن

گر از شمشیر برگردی نه عالی همتی سعدی

تو کز نیشی بیازردی نخواهی انگبین رفتن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد