ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
کجایی ای که دلم بی تو در تب و تاب است
چه بس خیال پریشان به چشم بیخواب است
به ساکنان سلامت خبر که خواهد برد
که باز کشتی ما در میان غرقاب است
ز چشم خویش گرفتم قیاس کار جهان
که نقش مردم حقبین همیشه بر آب است
به سینه سرّ محبت نهان کنید که باز
هزار تیر بلا در کمین احباب است
ببین در آینهداری ثبات سینهی ما
اگر چه با دل لرزان بهسان سیماب است
بر آستان وفا سر نهادهایم و هنوز
اگر امید گشایش بود ازین باب است
قدح ز هر که گرفتم به جز خمار نداشت
مرید ساقی خویشم که بادهاش ناب است
مدار چشم امید از چراغدار سپهر
سیاه گوشهی زندان چه جای مهتاب است
زمانه کیفر بیداد سخت خواهد داد
سزای رستم بد روز مرگ سهراب است
عقابها به هوا پر گشادهاند و دریغ
که این نمایش پرواز نقش در قاب است
در آرزوی تو آخر به باد خواهد رفت
چنین که جان پریشان سایه بیتاب است
" هوشنگ ابتهاج "
#غزل_عارفانه
توی چشمان تو کنسرتِ هیاهو برپاست
دو غزل، قصّه ی رم کردنِ آهو برپاست...
در اشاراتِ شفابخشِ غزلخوانی ِ تو
حکمتِ شرقی و گفتار ارسطو برپاست
مجلسِ چشمِ تورا فرصتِ خاموشی نیست
دائما زمزمه ی جنبل وجادو برپاست
شب به شب می شکند شیشه ی سرشارِ غزل
شور آشفتگی و شورشِ گیسو برپاست
دف زنان، شب شکنان، رقص کنان، باده کِشان
دم به دم هوهوی مستانه ی یاهو برپاست
می توان طولِ جهان را نفسی آمد و رفت
تاکه در فاصله ی ما پُلِ ابرو برپاست
از فریباییِ تو یک سرِ مو پیدا شد
از ازل تا به ابد، فتنه ی آن مو برپاست..!
#یدالله_گودرزی