دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد


Image result for ‫همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد‬‎

همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد

همه شب دیده من بر فلک استاره شمرد


خوابم از دیده چنان رفت که هرگز ناید

خواب من زهر فراق تو بنوشید و بمرد


چه شود گر ز ملاقات دوایی سازی

خسته‌ای را که دل و دیده به دست تو سپرد


نه به یک بار نشاید در احسان بستن

صافی ار می‌ندهی کم ز یکی جرعه درد


همه انواع خوشی حق به یکی حجره نهاد

هیچ کس بی‌تو در آن حجره ره راست نبرد


گر شدم خاک ره عشق مرا خرد مبین

آنک کوبد در وصل تو کجا باشد خرد


آستینم ز گهرهای نهانی پر دار

آستینی که بسی اشک از این دیده سترد


شحنه عشق چو افشرد کسی را شب تار

ماهت اندر بر سیمینش به رحمت بفشرد


دل آواره اگر از کرمت بازآید

قصه شب بود و قرص مه و اشتر و کرد


این جمادات ز آغاز نه آبی بودند

سرد سیرست جهان آمد و یک یک بفسرد


خون ما در تن ما آب حیاتست و خوش است

چون برون آید از جای ببینش همه ارد


مفسران آب سخن را و از آن چشمه میار

تا وی اطلس بود آن سوی و در این جانب برد

نظرات 1 + ارسال نظر
فتانه س یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1398 ساعت 11:28 ق.ظ

#شعر_کهن

لی فی محبتکم شهود اربعة
و شهود کل قضیة اثنانی
خفقان قلبی و اضطراب جوارحی
و نحول جسمی و انعقاد لسانی
***
برای اثباتِ هر اتفاقی
دو شاهد لازم است،
امّا من برای اثباتِ عشقم به شما
چهار شاهد دارم :
تپشِ قلبم
لرزش ِ اندامم
تکیدگیِ جسمم
و بند آمدنِ زبانم!

#منصور_النمیری برگردان #یدالله_گودرزی # شعر_کهن_جهان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد