دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

همه را خواب گرفت و شب از نیمه گذشت...

Image result for ‫بی خوابی‬‎

در کنار باغچه به خلوت بی همتای آسمان امشب نگاه میکنم . . .

نمی دانم خواب چرا با چشمانم دیگر بیگانه است . . .
یک آسمان پر ستاره و یک ماهه نیمه . . .
سکوت را صدای جیرجیرک می شکند ، گویا او هم بی خواب است امشب . . .

چیزی در من مرا به این حال می خواهد ، من گناهکارم
که دوری از چشمان زیبایت شکنجه من شده و چه سخت شکنجه ایست . . .
چشمانم بی طاقتند که اینگونه نم نم میخوانند از دلتنگی ام . . .
به زمان قسم گلم که باور مرگ برای من راحت تر از دوری توست . . .
امشب چقدر من و شب و این جیرجیرک تنهاییم . . .
جیرجیرک با صدایش می گوید؛ تنهاست ، شب با خلوتش؛ . . .

……من با اشک هایم……..
یک نفر در همین نزدیکی ها چیزی به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است . . .
خیالت راحت باشد ، آرام چشمهایت را ببند . . .
یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است . . .
یک نفر که از همه زیبایی های دنیا ، تنها تو را باور دارد . . !

تمام نفسهایم تو را تمنا میکند و در گوشه ی بغضهایم یاد تو میدرخشد.
تیک تاک ساعت روی دیوار، مرا در انحصار زمان بیتو غرق میکند و ثانیه ها نبودنت را به رخم میکشند..

..کاش بودی
….نفرت دارم… گریزانم…ازگذر لحظاتی که در آنها نیستی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد