دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

دلخسته ام، از اینهمه دیوار ِ بی در که...


Image result for ‫دل خسته ام از شهر نامردی و رندی ها‬‎

دلخسته ام، از اینهمه دیوار ِ بی در که...

«ای مهربان! یک پنجره با خود بیاور کـه»


دنیا تـــــو را برد و بـه نفرت هاش عاشق کرد

این غول تنها، گوشه ی قصر خودش دق کرد


غولی که آخر توی «فصلی سرد» خواهد مرد

یا از تـــــو یا از شدّت سردرد خـــــواهد مـــرد


«مسعودخان کیمیایی» خوب می داند:

که آخر ِ قصّه همیشه مَرد خواهد مُرد!


دلــــخسته ام از شهر نامردی و رندی ها

پایان خوبم باش! مثل ِ «فیلم هندی» ها...

"سید مهدی موسوی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد