دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

نشسته در دل خاکم به یاد دوست هنوز


Image result for ‫نه عشق آینه رویی،نه ذوق هم سخنی‬‎

نشسته در دل خاکم به یاد دوست هنوز

دل گداخته را آرزوی اوست هنوز


نه عشق آینه رویی،نه ذوق هم سخنی

عجب که طوطی ما گرم گفت و گوست هنوز!


ز بیم خوی تو رازم نهفته ماند به دل

در این صدف گهر از پاس آبروست هنوز


از آن ز دلتنگی گمنامیم،رهایی نیست

که چون صدف به لبم مهر آبروست هنوز


در این بهار چو اشک از کنار چشم ترم

مرو که خرمن گل در کنار جوست هنوز


چو پاره ی تن ما برد،نقد جان طلبد

عجوز دهر چو طفلان،بهانه جوست هنوز


ز هم نشینی دل با غم تو در عجبم

که پیر گشت و همانش به دایه خواست هنوز


ز خوان هستیش ای آسمان چه میرانی؟

که میهمان لقمه در گلوست هنوز


کس نماند کز آن تند خو کناره نکرد

((امیر))ماست که از جان اسیر اوست هنوز


"امیری فیروزکوهی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد