دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

تو نیستی که ببینی چقدر تنهایم


Image result for ‫تو نیستی که ببینی چقدر تنهایم‬‎

تو نیستی که ببینی چقدر تنهایم

به روی غُربتِ آیینه، دست می سایم...

مگر که در شب و توفان کنارِ من باشی
که من بدون تو تا صبح هم نمی پایم !

به من اجازه بده، ماهِ من! که برگردم
که خالی، است میانِ ستارگان، جایم

طلوع کن نفسی، آسمانِ آبی من
که من غروبِ غم انگیز و تلخِ دریایم

کلام و فلسفه هم در دلم افاقه نکرد
که در جهانی ازاینگونه، چیست معنایم؟!

دوباره برکه و باران، دوباره غارِ کبود
سکوتِ آبی و نیلوفرینِ بودایم !

"یدالله گودرزی"

نظرات 1 + ارسال نظر
مهلا یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 03:37 ق.ظ

تو نیستی که ببینی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد