دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را

Image result for ‫دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را‬‎

پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را

الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را

قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد

سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را

گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی

دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را

گر سرم می‌رود از عهد تو سر بازنپیچم

تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را

خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید

دردمندان به چنین درد نخواهند دوا را

باور از مات نباشد تو در آیینه نگه کن

تا بدانی که چه بودست گرفتار بلا را

از سر زلف عروسان چمن دست بدارد

به سر زلف تو گر دست رسد باد صبا را

سر انگشت تحیر بگزد عقل به دندان

چون تأمل کند این صورت انگشت نما را

آرزو می‌کندم شمع صفت پیش وجودت

که سراپای بسوزند من بی سر و پا را

چشم کوته نظران بر ورق صورت خوبان

خط همی‌بیند و عارف قلم صنع خدا را

همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن

خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را

مهربانی ز من آموز و گرم عمر نماند

به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را

هیچ هشیار ملامت نکند مستی ما را

قل لصاح ترک الناس من الوجد سکاری

نظرات 1 + ارسال نظر
یزدان احمدی سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1398 ساعت 09:54 ق.ظ

اگر چه از غم دوری من و تو دلتنگیم

ولی به محضِ رسیدن، دوباره می جنگیم !

به جای آینه بودن ، چرا عزیز دلم
میان ِ جامِ بلورین یکدگر سنگیم؟!

جهانِ تلخِ تو تنها دو رنگ دارد و بس
میان معرکه چون مُهره های شَترنگیم!


مگر سفاهتِ تیمور لنگ را داریم

که در طریق ِنفسگیر عشق می لنگیم؟!

حکایت ِمن و تو یک حدیث تکراری است
که مثل سازِ بدآهنگ، ناهماهنگیم!

یدالله گودرزی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد