بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که میبینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
درباره من
من نشانی از تو ندارم،اما نشانیام را برای تو مینویسم:
در عصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن،وارد کوچه پس کوچههای تنهایی شو!
کلبهی غریبیام را پیدا کن، کنار بید مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهای رنگیام،
در کلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن!
مرا خواهی دید با بغضی کویری که غرق انتظار است،
پشت دیوار دردهایم نشستهام..........
ادامه...
بیا مثلِ باران هوایی شویم
پُر از لحظه های رهایی شویم
ازاین تیرگی خسته شد قلبِ ما
بیا عازمِ روشنایی شویم
وفادار باشیم با یکدگر
که تا دشمن ِ بیوفایی شویم
سکوت من وتو پُر از نیستی است
صدایی پراز همصدایی شویم
به آیینِ آیینه ها رو کنیم
برای رفیقان فدایی شویم
بپیچان دلت را میانِ غزل
بیا عشقِ من! مومیایی شویم
به درگاه باران نیایش کنیم
بیا این سحر را خُدایی شویم....!
#یدالله_گودرزی