من از کلاف سر خود خیال میبافم
برای اسب سفید تو یال میبافم
تمام حال و هوای مرا کسی برده
و مدتیست که در سینه حال میبافم
فریب داده مرا آدمی که حوا بود
برای باغ دلم سیب کال میبافم
و مرغ عشق من امروز در قفس جان داد
برای آن قفس کهنه بال میبافم
وبال گردن من بود عشق و رسوایی
و بعد رفتن او هم وبال میبافم
کنار خنده ماه و کرشمه ی مهتاب
برای صورت خورشید...خال میبافم
اگر رسید زمستان و او به من نرسید
به جای او...خودم امسال شال میبافم
تمام فرصت دل را شبی بهم زد و رفت
برای عشق دوباره مجال میبافم
و زیر نم نم باران کسی مرا بوسید
ببخش حضرت باران! خیال میبافم!
شاعر:؟؟؟
چهارشنبه 6 دیماه سال 1396 ساعت 07:56 ق.ظ