دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

مرگ

Image result for ‫مرگ‬‎

مرگ چون سائلی

بر آستانه ی دل من

ایستاده است

و من او را

از تن خود طعامی می دهم

مرگ چون نگهبانی

در قلعه ی بدن من

پاس می دهد

و من با صدای گام های 

سنگین او

بخواب می روم

مرگ چون زن هرزه ای 

به بستر من می آید

و من در تاریکی های چشم او

بر خورشیدهای نادیده

گذر می کنم


"بیژن جلالی"

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد