ای آشنای من!
برخیز و با بهار سفر کرده بازگرد
تا چون شکوفه های پرافشان سیب
گلبرگ لب به بوسه خورشید باز کنیم.
برخیز و بازگرد با عطر صبحگاهی نارنجهای سرخ
از دور، از دهانه دهلیز تاکها
چون باد، خوش غبار برانگیز و بازگرد
و یک صبح خنده رو، وقتی که با بهار گل افشان میرسی
در باز کن، به کلبه خاموش من بیا.
ای آشنای من!
برخیز و با بهار سفر کرده بازگرد
تا چون به شوق دیدن تو
بال و پر زنند مرغان لبخند بر شاخه لبان من
تا با نشاط خویش مرا آشتی دهی
تا با امید خویش مرا آشنا کنی
"دکتر نادر نادرپور"
شنبه 3 تیرماه سال 1396 ساعت 08:41 ق.ظ
خیلی احساساتی بود