دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش
دشت مشوش

دشت مشوش

بیا تا حال یکدیگر بدانیم مراد هم بجوییم ار توانیم که می‌بینم که این دشت مشوش چراگاهی ندارد خرم و خوش

متعهدترین لااُبالی دنیا

Image result for ‫دوری‬‎
چه کرده ای 

که از پشت فرسنگها و سالها فاصله

بی آنکه ببینمت

بی آنکه لمست کنم

بی آنکه هرگز بوسیده باشمت

ازآنِ تو شدم

متعهدترین لااُبالی دنیا

احساس می کنم بکارت ذهنم

درحال ترمیم است

به کارَت میآیم ؟

افشین یداللهی

نظرات 1 + ارسال نظر
آرام استکی شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1396 ساعت 04:42 ب.ظ

زدی شکستی و شد تکه تکه جام تنم
اگر دوباره بخواهی، دوباره می شکنم

چگونه فرصتِ فریاد را به چنگ آرم؟
که چنگِ مرگ نهاده است دست بر دهنم

سکوتِ مبهم سازی شکسته را مانم
مگر که زخمه ی زخمی درآوَرَد سخنم

امیدِ شعله ز خاکسترم نداشته باش !
نمانده هیچ نشانی از آتشِ کهنم

نشان زیستن از من مجو که با این حال
به رقص مرگ شبیه است دست و پا زدنم

چنان برون زدم از خود میان برزخ روح
که خاک بستر من گشت و آسمان کفنم!

کسی نرفته به یغما چنان که من، ای دوست!
«چنین که دستِ تطاول به خود گشاده منم!!»

یدالله گودرزی

r/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد